زبانحال امام رضا علیهالسلام قبل از شهادت
زهر در جانم نشسته چشمهای تار دارم مثل مادر بیقرارم؛ دست بر دیوار دارم من علی موسیالرضایم از علی دارم نشانه در گلویم استخوان؛ در چشمهایم خار دارم سینهام شد شعلهور از هرمِ زهری کینه آلود در نفـسهای نـحـیـفـم آتشی انگـار دارم با چه حالی، بیرمق؛ انداختم بر سر عبا را تـشـنهام مانند جدّم حـنجـری تـبدار دارم خواهرم! معصومه جانِ من کجایی تا ببینی رویِ خاکِ سردِ حجره پیکری بیمار دارم بوسه باران میکند با گریه دستم را أباصلت خوب شد در احتضارم لااقل یک یار دارم دورم از فرزندم و جان می دهم در اوج غربت سخت دلتنگم برایش! حسرت دیدار دارم از وجودم میرود جان ذرهذره میکشم آه بیقـرارم یـادِ جـدّم روضـهٔ بـسیار دارم یاد آن ساعت که قاتل با تشر؛ با خنجری کُند آمد و بالا سرش میگفت با تو کار دارم از نفس افتاده بود و قاتلش با صبر میگفت بر گلوی تشنهات نه، بر قفا اصرار دارم! |